$$$$ بوي ياس$$$$


لذت دنیا
داشتن کسی‌ است
که دوست داشتنش
حواسی برای آدم نمی گذارد...

YAS

 ..

1354

 

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 11 تير 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

شاید...
روزے بے خبر...
دیگر پست نگذارم...

دلم مےخواهد ترانہ‌ے خداحافظے رابنویسم...
روے دیوار همیڹ مجازے...

ولے...
واژه‌ها فرار مےڪنند...
دلم طاقـٺ نمےآورد
اشڪ‌ها اماڹ نمےدهند
نمےدانم؟؟؟
،شاید...
مڹ هم روزے...
**بے خداحافظے بروم...

 

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 11 تير 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

عجب حوصله ای داشتیم ما ! می نشستیم پای کامپیوتر و کلی الاف میشدیم تا به اینترنت دایال آپ وصل شویم ! بعد می رفتیم توی وبلاگمان و نبم ساعت تِق تِق تایپ می کردیم و پست می گذاشتیم ؛ بعد هی تند تند کامنت هایمان را چک می کردیم ببینیم فلانی کامنت می گذارد ؟ یعنی چه می گوید ؟ عالمی داشتیم برای خودمان ... توی گوگل و بلاگفا می گشتیم وبلاگ خوب پیدا می کردیم ، بعد هی پست ها را بالا و پایین می کردیم و دل و روده ی آرشیو و پروفایل وبلاگ طرف را درمی آوردیم ، بعد خوشمان که می آمد با دو بار کامنت گذاشتن با طرف دوست می شدیم و لینک می زدیم . هر دفعه که می رفتیم به میز کارمان در قسمت مدیریت وبلاگ سر بزنیم ، روی مشاهده وبلاگ کلیک می کردیم تا از تم و عکس پروفایل و مطالب و آهنگ و حباب ها و قلب های متحرک وبلاگمان ، خودمان حسابی حظ کنیم . بعد می آمدیم دانه دانه لینک ها را باز می کردیم ببینیم کدام رفیق نادیده مان پست جدید گذاشته ! وبلاگ که مثل فیسبوک و اینستاگرام home نداشت . ده بار باید وبلاگ طرف را باز می کردی پست های آخرش را می خواندی تا مطلب جدید بگذارد . یک هفته هم که یادت می رفت سر بزنی ده تا پست جدید طرف می گذاشت و تا کامنت میگذاشتی میگفت کجا بودی بی معرفت؟! ... یک جایی هم بود به اسم ادامه مطلب ... باید رویش کلیک می کردیم که ادامه پست را بخوانیم .... غالبن پسرها "ادامه مطلب باز" بودند . خوششان می آمد هیجان و جذابیت کار را بالا ببرند . رمز هم می شد روی آن گذاشت . خیلی ماجراها بود . مثلن می شد حرف های در گوشی را نظرخصوصی کنیم مثل دایرکت خودمان توی اینستاگرام . بعضی ها که خوش ذوق تر بودند از وبلاگشان که می آمدی بیرون پیام می آمد کجا ، بودی حالا ... نرو! و از این قرتی بازی ها!!! ما شعر و شاعر باز ها خراب تم های پیچک بودیم . ولمان می کردی داشتیم کد قالب پیچک کپی می کردیم که قالب وبلاگمان را عوض کنیم . عالمی بود برای خودش .
من خودم بهترین رفیق امروزم و یار زندگی ام را از همان وبلاگ های بلاگفا دارم که دهه هشتادمان را پر کردند .
آن روز ها اگر 5 تا دوست داشتیم که برایمان کامنت می گذاشتند شوق داشتیم بنویسیم و برایشان تک و تعریف کنیم حالا اما کداممان به لایک کمتر از k راضی می شویم و دلمان گرم می شود که هی با ذوق پست بگذاریم؟!
خیلی با حوصله تر از امروز بودیم و چه قدر خوب که باحوصله بودیم ...

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 11 تير 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

چه خاکی میخوره اینجا

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 11 تير 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

جایی برایم
گوشه ی دلت بگذار
جایی که جای هیچ کس نیست ؛

همان گوشه ی خالی دلت
که هیچ کس پیدایش نمی کند
هیچ کس ...
آنجا را برای من کنار بگذار !

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 11 تير 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

تا آخر عمر
درگير من خواهي بود
و تظاهر مي کني که نيستي
مقايسه تو را
از پا در خواهد آورد
من
مي دانم به کجاي قلبت
شليک کرده ام
تو
ديگر
خوب نخواهي شد

(یدالهی)

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 11 تير 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

وای، باران؛

باران؛

شیشه پنجره را باران شست .

از دل من اما،

چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟

 

آسمان سربی رنگ،

من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ .

می پرد مرغ نگاهم تا دور،

وای، باران،

باران،

پر مرغان نگاهم را شست .

 

خواب رویای فراموشیهاست !

خواب را دریابم،

که در آن دولت خواموشیهاست .

من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها می بینم،

 

و ندایی که به من میگوید :

گر چه شب تاریک است

دل قوی دار،

سحر نزدیک است

 

دل من، در دل شب،

خواب پروانه شدن می بیند .

مهر در صبحدمان داس به دست

آسمانها آبی،

پر مرغان صداقت آبی ست

دیده در آینه صبح تو را می بیند .

 

از گریبان تو صبح صادق،

می گشاید پرو بال .

تو گل سرخ منی

تو گل یاسمنی

تو چنان شبنم پاک سحری ؟

نه؟

از آن پاکتری .

تو بهاری ؟

نه،

بهاران از توست .

از تو می گیرد وام،

هر بهار اینهمه زیبایی را .

 

هوس باغ و بهارانم نیست

ای بهین باغ و بهارانم تو !

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 11 تير 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

مرا با سوز جان بگذار و بگذر

اسیر و ناتوان بگذار و بگذر  

چو شمعی سوختم از آتش

عشق مرا آتش به جان بگذار و بگذر

  دلی چون لاله بی داغ غمت نیست

بر این دل هم نشان بگذار و بگذر  

مرا با یک جهان اندوه جانسوز

تو ای نامهربان بگذار و بگذر  

دو چشمی را که مفتون رخت بود

کنون گوهر فشان بگذار و بگذر

  در افتادم به گرداب غم عشق

مرا در این میان بگذار و بگذر  

به او گفتم حمید از هجر فرسود

به من گفتا جهان بگذار و بگذر 

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 11 تير 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

CopyRight| 2009 , ssb.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com