این روزهــا کـــــه آینه هم فکــر ظاهر است
هرکس که گفته است خدا نیست کافراست!
با دیدن قیافـــه ی این مردمان ِ خوب
باید قبـــول کرد که گنـــدم مقصّر است
آن سایه ای که پشت ســرت راه می رود
گــــرگـی مــَخـوف در کُت و شلوار عابر است
کمتر در این زمانه بـــه دل اعتماد کن
وقتی گرسنه مانده به هر کار حاضر است
شاعـــر فقط برای خودش حرف می زند
در گوشه ی اتاق ؛ فقط عکس پنجره ست
آن جاده و غـــروب قشنگــی که داشتیم
حالا نمــاد فاصله در ذهن شاعــر است
در ایــن دیار ، آمـــدن نــو بهـار ِ پــــوچ
تنهـــــا دلیل رفتن مرغ مهاجر است...!
|