$$$$ بوي ياس$$$$


زیاده خواه نیستم !

جاده‌ ی شمال

یک کلبه ی جنگلی‌ …

یک میز کوچک چوبی

با دو تا صندلی

کمی‌ هیزم، کمی‌ آتش،مه‌ِ جنگلی‌

کمی‌ تاریکی ‌_ محض،

کمی‌ مستی،کمی‌ مهتاب…

و بوی یـار.. و بوی یـار.. و بوی یـار …

…تـو باشی،مـن باشم و …هــیچ !

دنــــیــا هــم ارزانی خـــودشـــــان …

 

 Image result for ‫شمال دو نفره‬‎

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 9 مرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

ﭼﺮﺍ ﺩﻟﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ؟؟؟
ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩ ﮔﺮﻓﺖ،ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭ!
ﺍﮔﺮ ﺭﻓﺖ،ﮔﺮﯾﻪ ﻧﮑﻦ!
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﻣﯿﮑﻨﺪ!
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﮐﻢ ﻣﺤﻠﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﻔﻬﻤﺪ!
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻣﯿﮑﻨﺪ!
ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﯿﻔﻬﻤﺪ ﺁﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﺸﯿﺪﯼ ﺍﺯ ﺗﻪ ﻗﻠﺒﺖ ﺑﻮﺩ!
ﻣﯿﻔﻬﻤﺪ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﯾﮏ ﺍﺩﻡ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ!!!

-------------------------*------------------------------------*-------------------------

غروب


در طلوع آغوش تو زیباست ...


وگرنه چیزی جز مرگ یک روز دیگر نیست ... 

"سیاوش صیاف"

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 9 مرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

از لحظه های ناب دیروز هرچه بگویم
کم است
اما
حال
می خواهم از
احوال امروزم بگویم:
ذره ذره سلولهای تنم
هنوز در شوک دیدار دیروزند
هنوز احساسِ لمس داغی پوستت بروزنه های وجودم
درحال فوران است
دیشب با همین احساس بی نظیر
باتو به رویا رفتم
توکنارم بودی
بااینکه فاصله داشتیم
گفته بودم هرچه بیشتر ببینمت
بیشتر دلتنگت میشوم
این خاصیت
عزیز بودنت است
بی هیچی بهانه ای
در ذهنم جاری شده ای
ای همه بهانه ام از تو…

 

عکس عاشقانه 2015 , عکس نوشته عاشقانه 2015 , عکس عاشقانه غمگین 2015

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 9 مرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

تو فقط میخواهی
که خودم کوچ کنم از شهرت...
تو خیالت راحت...
میروم از قلبت....
می شوم دورترین خاطره در شبهایت 
تو به من میخندی....
و به خود می گویی:
باز می آید و می سوزد از این عشق ولی
برنمی گردم ، نه....
می روم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد...
عشق زیباست و
حرمت دارد....

Image result for ‫پاییز طلایی‬‎

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 9 مرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

  • مرا بپوش
  • سر دو راهى ماندن و رفتن؛
  • دوره كن
  • سياهترين شب چشمانم را؛
  • هراس ماندن را
  • از دستهايم بگير و بنشانم
  • بر گلهاى قالى عشق.
  • پروانه پروانه
  • عشق سنجاق كن
  • بر پهناى ديوار تنهاييم و
  • بگذار سكوت ببارد
  • در خلوت حضور قاصدكها.
  • بر عكسهاى سياه و سفيدم
  • كمى رنگ لبخند بپاش و
  • به نگاهم اصرار كن كه
  • ميهمانى نگاهت را پاسخ گويد...

Image result for ‫تصاویر زیبا‬‎

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 9 مرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

شبهای دراز زمستان را
طاقت می آورم
و در تنهایی بی ترانه ی خویش
به جای گریه و بهانه
به قندیل های خاطره
دل خوش می کنم
اما
بهار که از راه می رسد

پای هر درخت پر شکوفه ای

در باور فاصله ها

ابر بغضم 

همنوای باران می شود ...

 

 

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 9 مرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

دل سوختن؟ رسم عاشقی اين نيست که تک و تنها بسوزی و ديگر نمانی، ... کاش می دانستيم که زودتر از ما، عشق ماست که برای دوری ما می سوزد و می سازد... کاش می فهميديم که قدر بودن، قدر عاشقی، قدر عشق چيست و چقدر است، کاش بيراه نمی رفتيم و می مانديم چون روز اول، عاشق، عاشق، ...

بازی با کلمات قشنگ است، بازيگری حرفه ای می خواهد، اما، قسم ، که حقيقت عشق، وجود هرگونه بازی و بازيسازی را بی نياز از دروغ و نيرنگ می سازد... 

نمی دانم! بلد نيستم! من نمی دانم دل سوختن برای چيست؟ مرا سوختنی نباشد جز برای عشقم، برای او، برای بودن با او و دور ماندن از او، می سوزم، آری، اما نه به درد اين بازيگر قهار و خوشرنگ زندگی، نه به سختی و دل تنگی نمادين اين دنيای پوشالي... 

آری می سوزم، از درد دور بودن و عاشقی، از غم اشک و سردی، می سوزم، اما نمی دانم چرا؟ ... خودی برايم ديگر نمانده است، نمی خواهم، خودی را که ز عشقم دور می سازد نمی خواهم، می سوزانمش، آری، می سوزانمش هر دل و هر نگاهی که مرا دور سازد از عشقم،

و می بوسم، می بويم، می جويم دلی را، دستی را، سخنی را، نگاهی را، هر نسيم و بادی را که وجودم را به او و عشقم نزديک سازد،

من بنده عشقم، بنده عاشقی...

 

Image result for ‫نامه های عاشقانه‬‎

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 9 مرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀


شروع مي کنم به از تو نوشتن کاغذ مست مي گردد ..

قلم به رقص در مي آيد نمي دانم

چرا هر وقت مي خواهم چيزي از تو بر روي کاغذ بياورم واز تو بنويسم

وجودم،قلمم،کاغذم همه و همه به وجد مي آييم.

عزيزم!تمام شب در خيالت گريستم

هنوز پاييز چشمانت را روي شاخه هاي سرد انتظار جستجو مي کنم نمي داني چقدر

محتاج توام.هنوز کاغذهايم به شوق نگاهت رنگ کاهي را پس مي زند وتمام شب

وتمام ثانيه ها، يکي يکي مي گذرندوبه دريا ها اشک هايم روان مي شوند انگار

تاب ديدن پاييز چشمانت را ندارد...

کاش برگردي زود،کوچه بي تو دل تنگي دارد

کاش برگردي زود ومي ديدي که دلم بي تو چه حالي دارد ببيني که هنوز حلقه

زرد خورشيد داغ تنهايي من را دارد کاش زود برميگشتي تا قاب عکس روي ديوار

تهي از چهره تو نباشد وتمام صفحات دفترم از حرف ونگاه واسم تو پر شود

کاشزود بر مي گشتي.تو اگر برگردي من تمام شاخه هاي گل ياس را با تمام احساس

تقديمت مي کنم.

 

Image result for ‫عکس های عاشقانه آغوش‬‎

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 9 مرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 امشب همه چیز رو به راه است همه چیز آرام…..آرام … باورت می شود ؟

دیگر یاد گرفته ام شبها بخوابم “با یاد تو” تو نگرانم نشو !

همه چیز را یاد گرفته ام ! راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام !

یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم !

یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم ! تو نگرانم نشو !!

همه چیز را یاد گرفته ام !

یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !

یاد گرفته ام ….نفس بکشم بدون تو……و به یاد تو !

یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن…

و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !

تو نگرانم نشو...

 

Image result for ‫عکسهای رمانتیک‬‎

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 9 مرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

دلتنگی که دست از سر دل بر نمی دارد.دلتنگی که فاصله را نمی فهمد!

نزدیک باشی و اما دور…دور…دور!

تنها که باشی تمام دنیا دیوار و جاده است.

تمام دنیا پر از پنجره هایی است که پرنده ندارند…

پر از کوچه هایی که همه ی آن ها

برای رهگذران عاشق به بن بست می رسند!

فکر کن پای این دیوارهای سرد و سنگین

چه لیلی ها و مجنون ها که می میرند!

خون بهای این دل های شکسته را

چه کسی می دهد؟!

حالا نشسته ام برایت نامه ای بنویسم.

می دانی،نامه ها می مانند حتی وقتی برای همیشه پنهان باشند

و کسی که باید،آن ها را نخواند!

قرار نیست این را هم بخوانی…

قرار نیست بیقراری ام را بفهمی!

قرار نیست بدانی که چند جای این نامه با اشک خیس شد

و

چند واژه را پنهان کرد…

قرار نیست بفهمی که دوست داشتن چقدر سخت

و

عشق چه درد بزرگی است…

قرار نیست که بفهمی چقدر دوستت دارم!

و چه اندازه این دوست داشتن پیرم کرد…

اما برایت این نامه را می نویسم

برای روزی که تو هم دلتنگ باشی!

دلتنگ کسی که دوستش داری…

برای روزی که هزار بار پشت پنجره رفته باشی

و

هزار قاصدک را بوسیده باشی!

برای روزی که به هوای هر صدای پایی تا دم در دویده باشی

و با بغضی سنگین در انتظارش

نشسته باشی!

برای شب هایی که در تمام فال های حافظ هم خبری

از آمدنش نباشد و هزاربار پیراهنش را

بوییده باشی !

تو فکر می کنی آن روز چند سال خورشیدی دیگر است؟

آن روز چقدر از هم دور شده باشیم؟

پای کدام بن بست کنار کدام درخت پایین کدام پنجره

برای آخرین دیدار گریسته باشیم ؟

هنوز زود است…

برای تو که از حال دلم غافلی زود است..

نباید بفهمی که این روزها چقدر دلتنگم…

نباید بفهمی که قدم هایم هر روز پیر و پیرتر شده اند!

و هر روز سایه ام ،کمرش خم و خم تر می شود!

 

Image result for ‫عاشقانه‬‎

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 9 مرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

فواره وار سر به هوایی و سر به زیر

همچون شراب تلخ دلآزار و دلپذیر

 

ماهی تویی و آب من و تنگ روزگار

من در حصار تنگ و تو در مشت من اسیر

 

پلک مرا برای تماشای خود ببند

ای ردپای گمشده ی باد در کویر

 

ای مرگ میرسی به من اما چقدر زود

ای عشق میرسم به تو اما چقدر دیر

 

مرداب زندگی همه را غرق میکند

ای عشق همتی کن و دست مرا بگیر

 

چشم انتظار حادثه ای ناگهان مباش

با مرگ زندگی کن و با زندگی بمیر...

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 3 مرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

نشد که زندگی ام را کمی تکان بدهی

نخواستی سر این عشق امتحان بدهی 

 

نخواستی که بمانی و دردهای مرا

فقط یکی دو سه سالی به دیگران بدهی 

 

قرار بود همین روزها به هم برسیم

قرار بود تو" بابا "شوی و نان بدهی

 

نگو که آمده بودی سری به من بزنی

و بعد بگذری و دل به این و آن بدهی 

 

نگو از اول این راه عاشقم نشدی

نگو که آمده بودی خودی نشان بدهی 

 

گناه فاصله ها را به پای من زدی و...

نخواستی به تن خسته ام زمان بدهی 

 

چه اتفاق غریبی ست اینکه دل بکند

کسی که حاضری آسان براش جان بدهی 

 

نشسته ام سر سجاده رو به روی تو باز

هنوز منتظرم در دلم اذان بدهی.....

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 3 مرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت

دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت

 

پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد

اما مرا به عمق درونم کشید و رفت

 

یک آسمان ستاره ی آتش گرفته را

بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت

 

من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت

خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت

 

تا از خیال گنگ رهایی رها شوم

بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت

 

شاید به پاس حرمت ویرانه های عشق

مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت

 

تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم

رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت

 

دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم

از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 3 مرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

تا می‌کشم خطوطِ تو را پاک می‌شوی

داری کمی فراتر از ادراک می‌شوی

 

هرلحظه از نگاهِ دلم می‌چکی ولی

با دستمالِ کاغذی‌ام پاک می‌شوم

 

این عابران که می‌گذرند از خیال من

مشکوک نیستند تو شکاک می‌شوی

 

تو زنده‌ای هنوز برایم گمان نکن

در گورِ خاطرات خوشم خاک می‌شوی

 

باید به شهرِ عشق تو با احتیاط رفت

وقتی که عاشقی چه خطرناک می‌شوی!

 

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 3 مرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

طبق قانون مصوب شده در چشمانت

باید یک عمر بمانند به در چشمانت

 

 دست و پا می زنم و غرق در افکار خودم

هیچکس منجی من نیست مگر چشمانت

 

 نذر کردم که به پابوس خداوند روم

روی من باز شود روزی اگر چشمانت

 

 من در آئینه خودم را ، نه تورا می بینم

کرده در عمق وجود من اثر چشمانت

 

 از خدا خواسته ام پا به میان بگذارد

که نخواهند مرا خون به جگر چشمانت 

 

 

"حامد ابراهیمی "

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 3 مرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

این مهم نیست که دل تازه مسلمان شده است

کـــه بـــه عشق تو قمــــر قاری قرآن شده است 

 

مثــل من باغچـــــه ی خانــه هـــــم از دوری تــــو

بس که غم خورده و لاغر شده گلدان شده است

 

 بس کـــه هر تکــه ی آن با هوسی رفت ، دلم

نسخه ی دیگری از نقشه ی ایران شده است  

 

بی شک آن شیخ که از چشم تو منعم می کرد

خبـــــر از آمدنت داشت کـــه پنهان شده است  

 

عشق مهمان عزیزی ست که با رفتن او

نرده ی پنجره ها میله زندان شده است  

 

عشق زاییده ی بلـــخ است و مقیم شیراز

چون نشد کارگر آواره ی تهران شده است  

 

عشــــق دانشـــکده تجــــربـــــه ی انسانهـــاست

گر چه چندی ست پر از طفل دبستان شده است  

 

هر نو آموختــه در عالـــم خود مجنون است

روزگاری ست که دیوانه فراوان شده است  

 

ای که از کوچـــه معشوقـــه ی ما می گذری

بر حذر باش که این کوچه خیابان شده است  

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 3 مرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

مرا بخوان که حروفم پر از عسل بشود!

مرا بخواه که هر قطعه ام غزل بشود!

 

مرا بخوان که پس از این همه "الهه ناز"

دوباره ورد زبانم "اتل متل" بشود!

 

سیاه چشم! فنا کن سپید را مگذار 

که محتوای غزل نیز مبتذل بشود!

 

هزار وعده به من داده ای بگو چه کنم؟

که دست کم یکی از وعده ها عمل بشود؟!

 

قسم به عشق! به فتوای دل گناهی نیست 

اگر به دست تو نامحرمی بغل بشود!

 

بیا و مسئله ها را ز راه دل حل کن 

که در تمام جهان این سخن مثل بشود:

 

اساس علم ریاضی به باد خواهد رفت

اگر که مسئله ها عاشقانه حل بشود!  

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 3 مرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

دلبسته به یک ثانیه دیدارِتو بودم
این عمرکه بی حوصله ناچارِتوبودم

تونازترین حادثه در زندگی من
من شاخ ترین عاشق بی عارِتوبودم

تا آخرِ بی حوصلگی شعرنوشتم
هرشب که توخوابیدی وبیدارِتوبودم

هرثانیه آتش زده ام پیرهنم را
من ریزَعلیِ سخت فداکارِتوبودم

هرفتنه که کردی تو، مراحصرنمودند
من موسویِ خسته زِ افکارِتوبودم

با رایت یک فاجعه رفتی و دریغا
یک عمر غریبانه گرفتارِتوبودم

توشاه ترین پهلویِ حادثه بودی
من فاطمیِ خسته زِ دربارِ توبودم

ای کاش فراموش شود بینِ من وتو
آن فاصله ای را که بدهکارِتوبودم..

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 3 مرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 


با من چه خواهد کرد غم، وقتی تو باشی

باران چه خواهد کرد با دیوار ِ کاشی

 

گفتم ببینم روی ماهت را نشد که؛

دست از سر ِ ما بر نمی‌دارد حواشی

 

چیزی به فروردین ِ چشمانت نمانده‌است

دل را چراغانی ، غزل را آب‌پاشی ...

 

داری دلم را می‌سپاری دست تقدیر

داری کویرِ سینه‌ام را می‌خراشی

 

تا هرچه پشتِ خیس ِ چشمت می‌نشینم

حتی اگر از سنگ سختم می‌تراشی!

 

حالا مرا گم کن میان کوچه‌هایت

دیگر چه فرقی ، خواه باشی یا نباشی

 

 

سید مهدی افضلی

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 3 مرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

عطر و بوی مریمی ها را چو باد آورده است
شاعر امشب بازباران را به یاد آورده است

میرود افتان وخیزان چون خماری درد کش
گوییا تریاک چشمت اعتیاد آورده است

نازنین ازبس که در اوج کمالی بهر تو
حک نموده برنگینی ان یکاد آورده است

خواب را کرده حرام و نیمه شب در یاد توست
درد هایش گرچه شاعر رابه داد آورده است

در تمام عمر شاعر با عصای احتیاط
پیش تو بشکست آنرا اعتماد آورده است

در کلاس چشم تو دل کنده از زهد وریا
دست ها را شسته انگار ارتداد آورده است

نیستی اما سکوت شب گواهی میدهد
شاعر امشب نام مریم را زیاد آورده است

روز محشر را تصور کن که با سوزی عجیب
شاعری از ظلم تو آه از نهاد اورده است

 

‏حسین مرادی

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 3 مرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

لذت دنیا
داشتن کسی‌ است
که دوست داشتنش
حواسی برای آدم نمی گذارد...

YAS

 ..

1354

 

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 11 تير 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

شاید...
روزے بے خبر...
دیگر پست نگذارم...

دلم مےخواهد ترانہ‌ے خداحافظے رابنویسم...
روے دیوار همیڹ مجازے...

ولے...
واژه‌ها فرار مےڪنند...
دلم طاقـٺ نمےآورد
اشڪ‌ها اماڹ نمےدهند
نمےدانم؟؟؟
،شاید...
مڹ هم روزے...
**بے خداحافظے بروم...

 

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 11 تير 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

عجب حوصله ای داشتیم ما ! می نشستیم پای کامپیوتر و کلی الاف میشدیم تا به اینترنت دایال آپ وصل شویم ! بعد می رفتیم توی وبلاگمان و نبم ساعت تِق تِق تایپ می کردیم و پست می گذاشتیم ؛ بعد هی تند تند کامنت هایمان را چک می کردیم ببینیم فلانی کامنت می گذارد ؟ یعنی چه می گوید ؟ عالمی داشتیم برای خودمان ... توی گوگل و بلاگفا می گشتیم وبلاگ خوب پیدا می کردیم ، بعد هی پست ها را بالا و پایین می کردیم و دل و روده ی آرشیو و پروفایل وبلاگ طرف را درمی آوردیم ، بعد خوشمان که می آمد با دو بار کامنت گذاشتن با طرف دوست می شدیم و لینک می زدیم . هر دفعه که می رفتیم به میز کارمان در قسمت مدیریت وبلاگ سر بزنیم ، روی مشاهده وبلاگ کلیک می کردیم تا از تم و عکس پروفایل و مطالب و آهنگ و حباب ها و قلب های متحرک وبلاگمان ، خودمان حسابی حظ کنیم . بعد می آمدیم دانه دانه لینک ها را باز می کردیم ببینیم کدام رفیق نادیده مان پست جدید گذاشته ! وبلاگ که مثل فیسبوک و اینستاگرام home نداشت . ده بار باید وبلاگ طرف را باز می کردی پست های آخرش را می خواندی تا مطلب جدید بگذارد . یک هفته هم که یادت می رفت سر بزنی ده تا پست جدید طرف می گذاشت و تا کامنت میگذاشتی میگفت کجا بودی بی معرفت؟! ... یک جایی هم بود به اسم ادامه مطلب ... باید رویش کلیک می کردیم که ادامه پست را بخوانیم .... غالبن پسرها "ادامه مطلب باز" بودند . خوششان می آمد هیجان و جذابیت کار را بالا ببرند . رمز هم می شد روی آن گذاشت . خیلی ماجراها بود . مثلن می شد حرف های در گوشی را نظرخصوصی کنیم مثل دایرکت خودمان توی اینستاگرام . بعضی ها که خوش ذوق تر بودند از وبلاگشان که می آمدی بیرون پیام می آمد کجا ، بودی حالا ... نرو! و از این قرتی بازی ها!!! ما شعر و شاعر باز ها خراب تم های پیچک بودیم . ولمان می کردی داشتیم کد قالب پیچک کپی می کردیم که قالب وبلاگمان را عوض کنیم . عالمی بود برای خودش .
من خودم بهترین رفیق امروزم و یار زندگی ام را از همان وبلاگ های بلاگفا دارم که دهه هشتادمان را پر کردند .
آن روز ها اگر 5 تا دوست داشتیم که برایمان کامنت می گذاشتند شوق داشتیم بنویسیم و برایشان تک و تعریف کنیم حالا اما کداممان به لایک کمتر از k راضی می شویم و دلمان گرم می شود که هی با ذوق پست بگذاریم؟!
خیلی با حوصله تر از امروز بودیم و چه قدر خوب که باحوصله بودیم ...

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 11 تير 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

چه خاکی میخوره اینجا

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 11 تير 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

جایی برایم
گوشه ی دلت بگذار
جایی که جای هیچ کس نیست ؛

همان گوشه ی خالی دلت
که هیچ کس پیدایش نمی کند
هیچ کس ...
آنجا را برای من کنار بگذار !

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 11 تير 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

تا آخر عمر
درگير من خواهي بود
و تظاهر مي کني که نيستي
مقايسه تو را
از پا در خواهد آورد
من
مي دانم به کجاي قلبت
شليک کرده ام
تو
ديگر
خوب نخواهي شد

(یدالهی)

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 11 تير 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

وای، باران؛

باران؛

شیشه پنجره را باران شست .

از دل من اما،

چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟

 

آسمان سربی رنگ،

من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ .

می پرد مرغ نگاهم تا دور،

وای، باران،

باران،

پر مرغان نگاهم را شست .

 

خواب رویای فراموشیهاست !

خواب را دریابم،

که در آن دولت خواموشیهاست .

من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها می بینم،

 

و ندایی که به من میگوید :

گر چه شب تاریک است

دل قوی دار،

سحر نزدیک است

 

دل من، در دل شب،

خواب پروانه شدن می بیند .

مهر در صبحدمان داس به دست

آسمانها آبی،

پر مرغان صداقت آبی ست

دیده در آینه صبح تو را می بیند .

 

از گریبان تو صبح صادق،

می گشاید پرو بال .

تو گل سرخ منی

تو گل یاسمنی

تو چنان شبنم پاک سحری ؟

نه؟

از آن پاکتری .

تو بهاری ؟

نه،

بهاران از توست .

از تو می گیرد وام،

هر بهار اینهمه زیبایی را .

 

هوس باغ و بهارانم نیست

ای بهین باغ و بهارانم تو !

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 11 تير 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

مرا با سوز جان بگذار و بگذر

اسیر و ناتوان بگذار و بگذر  

چو شمعی سوختم از آتش

عشق مرا آتش به جان بگذار و بگذر

  دلی چون لاله بی داغ غمت نیست

بر این دل هم نشان بگذار و بگذر  

مرا با یک جهان اندوه جانسوز

تو ای نامهربان بگذار و بگذر  

دو چشمی را که مفتون رخت بود

کنون گوهر فشان بگذار و بگذر

  در افتادم به گرداب غم عشق

مرا در این میان بگذار و بگذر  

به او گفتم حمید از هجر فرسود

به من گفتا جهان بگذار و بگذر 

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 11 تير 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

ما چون دو دریچه ، رو به روی هم

 آگاه ز هر بگو مگوی هم

هر روز سلام و پرسش و خنده

 هر روز قرار روز آینده

 عمر آینه ی بهشت ، اما ...

آه

 بیش از شب و روز تیره و دی کوتاه

اکنون دل من شکسته و خسته ست

 زیرا یکی از دریچه ها بسته ست

 نه مهر فسون ، نه ماه جادو کرد

 نفرین به سفر ، که هر چه کرد او کرد

 

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 31 خرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

اشتباه از ما بود

 اشتباه از ما بود که خواب سر چشمه را

در خیال پیاله می دیدیــــم.

دستهامان خالی ..

دلهامان پر ..

گفتگوهامان مثلآ یعنی ما .

کاش می دانستیم هیـــچ پروانه ای

پریروز پیلگی خویش را به یاد نمی آورد.

حالا مهم نیست که تشنه به رؤیای آب می میریم.

از خانه که می آیی ؛

یک دستمال سفید ،

پاکتی سیگار ،

گزیده شعر فروغ

و تحملی طولانی بیاور  ....

احتمال گریستن ما بسیار است !

 

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 31 خرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

هیچکس حاضـر نشد این قصـه را باور کند

جای من باشد ، دو روز از زندگی را سر کند

در مسـیـر بـاد پـایـیـزی شکفـتـم! لاجـرم

میـرسد از راه تا این غـنـچـه را پـرپـر کنـد

تـک درختـی بـودم و هر کاروانـی که رسید

خـستـگـی آورد بـلـکـه در کـنــارم در کـنـد

بـارگــاهـی در مـیـان مـردمـی غـم پــرورم

هرکسی آمـد، فقـط آمد که چشمـی تـر کند

عـشـق لازم بـود، امـا دیـر فـهـمـیـدم هـوا

مـی تـوانـد آتـشـی را بـاز شعـلـه ور کـنـد

می کشـم در آینـه خود را در آغوش خودم

می تواند این هـم آغوشی مـرا بهتـر کنـد؟!

پـیـمــان بـرنــا

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 31 خرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

ای آنـــکه مـــرا بــرده ای از یاد ، کجایی ؟

بیــگانه شدی ، دست مریـــزاد ، کجایی ؟

 

در دام تــوأم ، نیست مـــرا راه گـریــــزی

من عاشق ایــن دام و تو صیّاد ، کجایی ؟

 

محبوس شدم گوشه ی ویرانه ی عشقت

آوار غمت بـــر ســــرم افتـــاد ، کجایی ؟

 

آســودگی ام ، زنــدگی ام ، دار و نــدارم

در راه تــو دادم همه بـر بــــاد ، کجایی ؟

 

اینجا چه کنـــم ؟ ازکه بگیـــرم خبرت را ؟

از دست تــو و ناز تـو فریـــاد ، کجایی ؟

 

دانم که مــرا بی خبـــری می کشد آخر

دیــــوانه شــدم خانه ات آباد ، کجایی ؟

 

پریناز جهانگیر

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 31 خرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

لاله دیدم روی زیبای توام آمد به یاد

شعله دیدم سرکشی های توام آمد به یاد

 

سوسن و گل آسمانی مجلسی آراستند

روی و موی مجلس آرای توام آمد به یاد

 

بود لرزان شعله شمعی در آغوش نسیم

لرزش زلف سمن سای توام آمد به یاد

 

در چمن پروانه ای آمد ولی ننشسته رفت

با حریفان قهر بیجای توام آمد به یاد

 

پای سروی جویباری زاری از حد برده بود

های های گریه در پای توام آمد به یاد

 

شهر پرهنگامه از دیوانه ای دیدم رهی

از تو و دیوانگی های توام آمد به یاد.

 

رهی معیری

 

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 31 خرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

 

بندی به پای دارم و باری گران به دوش

در حیرتم که شهره به بی‌بند و باری‌ام

 

غلامرضا شکوهی

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 31 خرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

شب سردی است و من افسرده

راه دوری است و پایی خسته

تیرگی هست و چراغی مرده

می کنم تنها از جاده عبور

دور ماندند ز من آدمها

سایه ای از سر دیوار گذشت

غمی افزود مرا بر غمها

فکر تاریکی و این ویرانی

بی خبر آمد تا با دل من

قصه ها ساز کند پنهانی

نیست رنگی که بگوید با من

اندکی صبر ، سحر نزدیک است

هر دم این بانگ بر آرم از دل

وای ، این شب چقدر تاریک است!

خنده ای کو که به دل انگیزم؟

قطره ای کو که به دریا ریزم؟

صخره ای کو که بدان آویزم؟

مثل اینست که شب نمناک است

دیگران را هم غم هست به دل

غم من لیک ، غمی غمناک است


نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 31 خرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

گاهی فکر می کنم

از بس بی تو با تو زندگی کرده ام

از بس تو را تنها در خیالم در بر گرفته ام و

گیس هایت را در هم بافته ام

از بس فقط و فقط در رؤیا

چشمهایت را نوشیده ام و مست

شهر تنت را دوره کرده ام که دیگر

حتی اگر خودت با پای خودت هم برگردی

نمی توانم تو را با خیالت جایگزین کنم

بر نگرد!

من در حضور غیبتت از تو بتی ساخته ام

که روز به روز تراشیده تر و زیباتر می شود

با آمدنت خودت را در من ویران نکن

بگذار تنها با خیالت زندگی کنم..!

 

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 31 خرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

شکست عهد من و گفت هرچه بود گذشت !

بگریه گفتمش آری : ولی چه زود گذشت !

 

بهار بود و تو بودیّ و عشق بود و امید ،

بهار رفت و تو رفتیّ و هرچه بود گذشت

 

شبی به عمر ، گرم خوش گذشت آن شب بود ،

که در کنار تو با نغمه و سرود گذشت

 

چه خاطرات خوشی در دلم بجای گذاشت ،

شبی که با تو مرا در کنار رود گذشت !

 

گشود بس گره آن شب ز کار بسته ی ما

صبا چو از برِ آن زلف مشک سود گذشت

 

مراست عکس تو یادآور سفر ، آری

چه سان توانم ازین طرفه یادبود گذشت

 

غمین مباش و میندیش ازین سفر که ترا ،

اگرچه بر دل نازک غمی فزود ... گذشت ...

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 31 خرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

خوشبختي رسيدن به خواسته‌ها نيست،


                                      بلکه لذت بردن از داشته هاست

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: دو شنبه 22 خرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

زندگی می کنم و برایش دلیل هم دارم

دوست داشتن تــــــــــــــــــــــو …

جملات زیبا و عاشقانه بسیار ناب

بادی بذر تـو را در دلـــم انداخـــت و ُ رفــت

من مانـــده ام و ُ این  ریشــه ی قطــور دلــدادگی

و هـــزار جــوانه ی شــکفته از یـادَت

جملات زیبا و عاشقانه بسیار ناب

راه کـه می‌روی عقـب می‌مــانـم …

نـه بــرای اینکــه نخواهـم با تو هم قــــدم باشـم …

می‌خواهـم پا جـــای  پاهــایــت بگـــذارم …

می‌خواهـم رد  پــایــت را هــیچ خــیابــانی در آغوش نکشـَـد …!!!

تــو تمـامـا” برای منی

جملات زیبا و عاشقانه بسیار ناب

من از قبل “باخته” بودم

“مچ انداختن”

بهانه ای بود؛

برای گرفتن دوباره ی “دست تو”

جملات زیبا و عاشقانه بسیار ناب

شاهرگم قید توست ، بزنم میمیرم …

جملات زیبا و عاشقانه بسیار ناب

هیچ رویایی به پای بیداریم با تو نمیرسد

خواب ها فقط خودشان را اذیت می کنند !

جملات زیبا و عاشقانه بسیار ناب

خوبان را باید روی چشم ها گذاشت …

کجایی ؟! چشم هایم بهانه ات را گرفته اند !

جملات زیبا و عاشقانه بسیار ناب

شمردن ستاره ها سخت نیست

اگر تو بگویی به اندازه ی ستاره های آسمان دوستم داری …

جملات زیبا و عاشقانه بسیار ناب

آنقدر دوستت دارم که

پروانه ها گیج می شوند

گل ها تعجب می کنند

و باران دلش آب می افتد !

جملات زیبا و عاشقانه بسیار ناب

تو که باشی بس است …

مگر من جز “نفس” چه میخواهم ؟

جملات زیبا و عاشقانه بسیار ناب

احتیاجی به تسبیح نیست

دستانت را که به من بدهی با انگشتانت ذکر “دوست داشتن” می دهم !

جملات زیبا و عاشقانه بسیار ناب

از تو دور بودن پر توقعم کرده …

حالا دیگر تمام تو را میخواهم تا بشوم ثروتمند ترین فرد روى زمین !

جملات زیبا و عاشقانه بسیار ناب

مرخصی ندارد

حتی وقت استراحت ندارد

حقوق و مزایا ندارد

بیمه ندارد

ترفیع و پست و مقام ندارد

استعفا یا اخراج شدن ندارد

بازنشستگی و از کار افتادگی هم ندارد

با این حال دوست داشتنی‌ ترین شغل دنیاست ، عاشق تو بودن !

جملات زیبا و عاشقانه بسیار ناب

من قصه تو را تا ابد اینگونه آغاز میکنم :

یکی بود

هنوزم هست

خدایا همیشه باشد …

جملات زیبا و عاشقانه بسیار ناب

باران بهانه ی آسمان است

وقتی دلش برای تو تنگ می شود !

جملات زیبا و عاشقانه بسیار ناب

و مهربانیت از دور چه عجیب نزدیک ا

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 22 خرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

و مهربانیت از دور چه عجیب نزدیک است

 

 

حس میکنم جغرافیا ، دروغ تاریخ است …

نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 22 خرداد 1396برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 149 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , ssb.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com