$$$$ بوي ياس$$$$

$$$$ بوي ياس$$$$


داشتم زیر چشمی میزِ بغلی رو نگاه میکردم .
سردیِ نگاهشون تا اینجا نفوذ کرده بود و من عمیقا محوِ حرکاتشون شده بودم ...
پسره همینجوری داشت دختره رو نگاه میکرد اما دختره انگار نا نداشت حتی نگاهش کنه .
دختره که دهنشو باز کرد حرف بزنه گوشامو تیز کردم . شنیدم گفت :
نه که دوسِت نداشته باشم ؛
دروغ چرا ؟
من هنوزم میمیرم واسه اون چشمای قهوه ایت
هنوزم تنها عشقِ منی
ولی اینجا
( با انگشت اشارَش چند بار کوبید به گیجگاهش )
اینجا دیگه نمیکشه
با بغض ادامه داد :
ترجیح میدم از دورِ دور دوسِت داشته باشم
ترجیح میدم ببینم از دستم میری و کاری نکنم اما خودم تو دلم عاشقت بمونم
ترجیح میدم دیگه نباشی و من با خاطراتت سَر کنم ...
دیگه به حرفاشون گوش ندادم فقط داشتم فکر میکردم چی میشه که یه آدمِ عاشق به اینجا میرسه ؟



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: s*****n ׀ تاریخ: 20 بهمن 1395برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

CopyRight| 2009 , ssb.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com